اون بهداشت و روستای لعنتی رو یادته چقد بدم میومد ازش؟ چند روز پیش درمانگاه بودیم با دکتر س. گوشیم زنگ خورد و کلمه دکتر م، مدیر گروه بهداشت روش نمایان شد. کاملا متوجه شدم که زنگ نزده حالمو بپرسه اما دیگه خب من دو تا امتحانمو خوب داده بودم، حقم این نبود. رفتم بیرون جواب دادم که گفت ببین خانم دکتر! چارتا غیبت داشتی تو یک ماه که خیلی زیاده. گفتم خانم دکتر من خیلی بدحال بودم و اون گفت که من برای زایمان هم چار روز مرخصی نمیدم :/ و بعدم هم اضافه کرد که یا تو این ماه میری امیراباد پر میکنی غیبتات رو یا تجدید بخش!

لازمه اضافه کنم که اصن این حجم از خشونت و تخاصم نه تنها در تاریخ بهداشت بلکه در مورد همه بخش های ما بی سابقه بود.

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها