آقا ما کلی اصرار و اینا کردیم که امتحان رو دو سه روز بندازن جلو و یعنی چی و ما نمیتونیم برسیم شهرمون و (انگار با شتر میریم و سه شبانه روز تو راهیم :دی). خلاصه که قرار شد بیست و ششم امتحان بدیم اما حدس بزن چی؟ پرواز بیست و ششم ظهره و من بهش فکر میکنم نمیرسم یا اگه برسم وسایلم رو با حوصله نمیتونم جم کنم و خونه رو مرتب کنم و عیدی بخرم. فرداش چی؟ نه و نیم شب :/ با کلی نق و نوق گرفتم همینو و حالا چی؟ زنگ زدن گفتن با دو ساعت تاخیر انجام میشه، یعنی یازده و نیم شب! یعنی من بازم بیست و هشتم میرسم. اما خیلی خفنم به نظر خودم، همیشه عاشق اونایی بودم که دیر میرسیدن و یه عالمه کار داشتن و وختی میرسیدن همه یه عالمه خوشال میشدن و براشون غذا میپختن! :))
درباره این سایت