عین خل و چل ها از وقتی که بیدار شدم یه لبخند گشاد رو لبمه! اما حالا بی دلیل بی دلیلم نیستا! هم اینکه هوا خیلی خوبه. از اون جایی که من هم در کتگوری سرمایی قرار میگیرم هم گرمایی خوش خوشانم روزای آخر تابستون و قبل از سرما و بهاره کلا. در بقیه فصول من بای دیفالت با نق نق وای این چه هواییه از خواب بیدار میشم.
دلیل دیگه ش اینه که اِبی داره میره! این دوست علی یه هفته س اومده و نمیره و من دلم تنگ شده خب. نه بیرون درست حسابیی رفتیم نه درونِ درست حسابی :))
دلیل بعدیم میتونه دیروز باشه. از اینکه زدم کل کاپوچینو رو ریختم وسط کلاس و هی همه از استاد و بچه ها گرفته تا خانوم نون و سرپرستار بهم چشم غره رفتن و من هی نیشمو وا کردم و ببخشید خب. اونام میخندیدن به اینکه منِ وسواسی گندی زدم که تا آخر روز باید تحملش کنم و هر چی این در اون در زدم که یکی بیاد تمیز کنه انگار نه انگار! گفتم خانوم دکتر به خدا خانوم ح (مریض فوق وسواسیمون، از شدت شست و شو همه نقاط اکسپوزش تاول زده) رو صدا میکنم دو تایی میام تمیز میکنیما :))
از کنفرانسمم نگم که. این همه موضوع، اختلالات جنسی آخه! از مراحل پاسخ جنسی شروع کردم (میل جنسی و برانگیختگی، ارگاسم و فرونشینی) و رسیدم به واژینیسموس (همون که خانم موقع رابطه عضلاتش غیر ارادی منقبض میشه و اجازه دخول نمیده)! کلا بعد از اون کنفرانسم تو اطفال و حالا این یکی تو روان دیگه خبره شدم تو کنترل کلاسی که همه غش خنده ن. کی میگه پزشکی خیلی فهمیم با همه مسائل برخورد میکنن؟ یکی از بچه ها میگه خب شاید اون گریه ای که طرف بعد ارگاسم میکنه از ناراحتی نباشه. استاد میگه یعنی میگی اشک شوقه؟ :)) یا مثلا میگم خانم ها بعد از طولانی شدن رابطشون با یک فرد دیگه مرحله خیال پردازی اینا ندارن، تا وقتی که چیز نشه چیز نمیشن :/ بچه ها با نیش باز نیگام میکنن. میگم یعنی رابطه شروع میشه بعد چیز میشه، بر انگیخته!
خلاصه که تیرانوتون روان پزشک شد رفت! و از همین الان خودش رو بر فراز صندلی تدریس میبینه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها